آیه 58 سوره طه

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى

[20–58] (مشاهده آیه در سوره)


<<57 آیه 58 سوره طه 59>>
سوره :سوره طه (20)
جزء :16
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

ما هم در مقابل سحر تو سحری البته خواهیم آورد پس میان ما و خودت موعدی معین کن که بی‌آنکه هیچ‌یک از ما خلف وعده کنیم در سرزمین مسطحی (که خلایق ببینند، برای سحر و ساحری) مهیا شویم.

قطعاً ما جادویی مانند آن برایت می آوریم، پس میان ما و خودت در جایی هموار و صاف که نه ما از آن تخلف کنیم و نه تو، وعده گاهی قرار ده.

ما [هم‌] قطعاً براى تو سحرى مثل آن خواهيم آورد، پس ميان ما و خودت موعدى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو، [آن هم‌] در جايى هموار.»

ما نيز در برابر تو جادويى چون جادوى تو مى‌آوريم. بين ما و خود وعده گاهى در زمينى هموار بگذار كه نه ما وعده را خلاف كنيم و نه تو.

قطعاً ما هم سحری همانند آن برای تو خواهیم آورد! هم اکنون (تاریخش را تعیین کن، و) موعدی میان ما و خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلّف نکنیم؛ آن هم در مکانی که نسبت به همه یکسان باشد!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Yet we [too] will bring you a magic like it! So fix a tryst between us and you, which neither we shall fail nor you, at a middle place.’

So we too will produce before you magic like it, therefore make between us and you an appointment, which we should not break, (neither) we nor you, (in) a central place.

But we surely can produce for thee magic the like thereof; so appoint a tryst between us and you, which neither we nor thou shall fail to keep, at a place convenient (to us both).

"But we can surely produce magic to match thine! So make a tryst between us and thee, which we shall not fail to keep - neither we nor thou - in a place where both shall have even chances."

معانی کلمات آیه

موعد: موعد (به فتح ميم و كسر عين) مصدر ميمى است به معنى وعده و اسم زمان و مكان نيز آيد.

سوى: عدل، وسط، مساوى. راغب گويد: آن به معنى وسط است، وصف و ظرف نیز به كار می رود، در آيه به معنى مساوى است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً «58»

(فرعون ادامه داد) پس ما (هم) حتماً سحرى همانند آن (سحر) را براى تو خواهيم آورد. پس (اكنون) بين ما و خودت زمانى قرار بده كه از آن تخلّف نكنيم (آن هم در) مكانى هموار وبا فاصله‌اى كه نسبت به همه يكسان باشد.

قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى «59»

(موسى) گفت: وعدگاه (ما و) شما، روز زينت (روز عيد) و در وقت چاشت (نيمروز) كه همه‌ى مردم جمع شده باشند.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 357

فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى‌ «60»

پس فرعون پشت كرد (ومجلس را ترك كرد)، پس (تمام) مكر و حيله‌ى خود را جمع كرد، سپس (در روز موعود) باز آمد.

نکته ها

يكى از بهترين كارهاى حضرت موسى عليه السلام اين بود كه از عيد ملى، يك روز و يك اجتماع هدفدار و متعالى ساخت و چنان كرد كه در آن روز، همه‌ى ساحران با ديدن معجزه او تغيير فكر و عقيده دادند.

پیام ها

1- تحقير و تهمت و عادى‌سازى جريان‌هاى مهم، شيوه‌ى طاغوت‌هاست. «فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ»

2- گاهى با آنكه احساس پوچى در درون است، ولى ژست قدرت‌نمايى و قاطعيّت گرفته مى‌شود. فَلَنَأْتِيَنَّكَ‌ ...

3- حتّى اگر به دشمن هم وعده مى‌دهيم، بر آن وفا كنيم. «مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ»

4- عدالت و انصاف حتّى درباره‌ى دشمن نيز نيكوست. «مَكاناً سُوىً» (مسافت آن مكان، نسبت به هر دو گروه يكسان باشد و هيچ امتيازى در آن نباشد)

5- از ايام فراغت به بهترين نحو بهره بردارى كنيد. «مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ»

6- اگر ارشاد، با زيبايى و زينت و دلخوشى مردم همراه باشد، داراى اثر بيشترى است. «مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ»

7- مسئله عيد و زينت، تاريخى بسيار طولانى دارد. «يَوْمُ الزِّينَةِ»

8- بحث‌هاى منطقى وآزاد بايد در حضور مردم باشد. «أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى»

9- در تبليغ از عنصر زمان ومكان غفلت نشود. يَوْمُ الزِّينَةِ ... ضُحًى‌ ... مَكاناً سُوىً‌ (هم فراغت مردم، «يَوْمُ الزِّينَةِ»، هم دسترسى مردم، «مَكاناً سُوىً» و هم روشنايى و لطافت هوا، «ضُحًى» همه در تبليغات موسى جمع شده بود.)

جلد 5 - صفحه 358

10- دشمنانِ حقّ در اوّلين فرصت ممكن، در فكر و توطئه براندازى حقّ هستند. فَتَوَلَّى‌ ... فَجَمَعَ كَيْدَهُ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً (58)

فرعون از شدت نخوت و غرور، معجزات باهرات را سحر و جادو پنداشته در مقام معارضه برآمده گفت:

فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ‌: پس هر آينه البته البته مى‌آوريم تو را به سحرى مثل آنچه تو آورده‌اى و با تو معارضه كنيم تا مردمان بدانند كه تو پيغمبر نيستى بلكه ساحر مى‌باشى.

تبصره: بطور اختصار شرحى در حقيقت معجزه و سحر بيان مى‌شود تا كيفيت شبهه انداختن فرعون قوم خود را در نبوت موسى عليه السلام معلوم شود.

حدوث حوادث، لا محاله موقوف است بر اسباب، و اسباب اين عالم ماديات كه به حكمت الهى تقدير گشته دو قسم است:

الف: آنچه عادة اللّه جارى شده به آن، و آن سه چيز است: 1- اسباب عنصريه مثل گرم شدن آب از آتش و خاموش شدن آتش از آب. 2- اسباب سماويه مثل گرمى تابستان و سردى زمستان. 3- اسباب مركبه از امتزاج امور

جلد 8 - صفحه 286

سماوى و زمينى، مثل نشو و نما و رسيدن نباتات در فصول مختلفه. پس هر امرى كه به يكى از اين اسباب سه‌گانه حادث شود، داخل امور عاديه باشد، و دلالت بر حجت و صدق مدعى نكند، هر چند خفى و نادر و دشوار باشد تحصيل آن از قبيل سحر و شعبده، زيرا چون اينها از جمله مقدورات انسانى مى‌باشد، ممكن است تحصيل آن.

ب: اسبابى كه خارج است از مجراى عادت، و آن امورى است كه هيچيك از اسباب مذكوره نباشد مانند عصا و يد بيضاى موسى، و شق القمر و تسبيح سنگريزه و رد شمس براى پيغمبر ما، كه مؤثر در اين امور، هيچيك از اسباب سماوى و عنصرى نيست، بلكه به محض اراده و مشيت الهى است؛ پس واجب است كه حجت پيغمبر از اين قسم امور باشد كه دست تعلم و اكتساب، از تحصيل آن كوتاه است تا موجب ثبوت نبوت او باشد. و اين قسم، چون جارى بر خلاف مجراى عادت، و وقوع آن به حسب عادت محال است، خارق عادت گويند. پس اگر مقارن با دعوى نبوت شد، آن را معجزه، و صاحب آن را پيغمبر نامند؛ زيرا عاجز كننده است سايرين را از آوردن به مثل آن.

فرعون خواست امر را مشتبه سازد، گفت: البته مى‌آوريم به مثل سحر تو.

فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً: پس قرار ده بين ما و خود وعده‌اى براى معارضه آنچنان وعده‌اى كه: لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ‌: به هيچ وجه خلاف نكنيم در وفا نمودن به آن نه ما و نه تو، بلكه چون زمان وعده رسد حاضر شويم. مَكاناً سُوىً‌:

جائى مساوى در مسافت قوم ما و تو به آن، يا حاضر شويم در مكان مستوى و هموار كه در آن بلندى و پستى نباشد تا همه مردم تو را نظاره كنند. و مؤيد اين معنى است قرائت «سويا».

نكته: سوى بر تقدير اول صفت مسافت بوده باشد، و بر تقدير دوم صفت مكان. و مقصود چنين بود كه ايشان مكانى مستوى خواستند كه در آن پستى و بلندى نباشد تا اينكه تمامى حاضرين بر وجه احسن مشاهده و معاينه كرده تمامى آنچه را كه در ما بين جارى مى‌شود.

جلد 8 - صفحه 287


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى‌ (57) فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً (58) قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (59) فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى‌ (60) قالَ لَهُمْ مُوسى‌ وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‌ (61)

فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى‌ (62) قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى‌ (63) فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌ (64) قالُوا يا مُوسى‌ إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى‌ (65) قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى‌ (66)

ترجمه‌

گفت آيا آمدى نزد ما تا بيرون كنى ما را از زمين ما بسحر خود اى موسى‌

پس هر آينه آوريم تو را بسحرى مانند آن پس قرار ده ميان ما و ميان خود ميعادى كه تخلف نكنيم از آن ما و نه تو در مكانى كه مساوى باشد نسبت آن بدو طرف‌

گفت ميعاد شما روز آرايش است و آنكه جمع كرده شوند مردم در بلندى آفتاب‌

پس رو گردان شد فرعون و جمع‌آورى نمود وسائل مكر خود را پس آمد

گفت مر آنها را موسى واى بر شما مبنديد بر خدا دروغ را پس نابود كند شما را بعذابى و بتحقيق محروم ماند كسيكه افترا بست‌

پس كشانيدند بنزاع كارشان را ميان خودشان و پنهان داشتند راز گوئى را

گفتند همانا اين دو نفر هر آينه دو ساحرند ميخواهند كه بيرون كنند شما را از زمينتان بسحرشان و براندازند آئين شما را كه بهتر است‌

پس جمع كنيد وسائل مكرتان را پس بيائيد صف كشيده و بتحقيق رستگار شد امروز كسيكه غلبه نمود

گفتند اى موسى يا اين است كه مى‌اندازى و يا آنكه باشيم ما اوّل كسيكه انداخت‌

گفت بلكه بيندازيد پس آنگاه ريسمانهاشان و عصاهاشان بخيال او افتاده ميشد از سحر آنان كه آنها مى‌شتابند.

تفسير

- پس از طى مذاكرات سابقه بين فرعون و حضرت موسى آن ملعون از محاجّه طفره زد و از روى تعجّب بآنحضرت گفت پس از آنكه از مصر گريختى‌

جلد 3 صفحه 512

و سالها فرارى بودى اينك آمدى بطمع آنكه مملكت ما را بوسيله جادو و نيرنگهائى كه در اينمدت آموختى تصرف كنى و بهانه كرده‌اى كه من ميخواهم بنى اسرائيل را با خود ببرم بشامات اين خيال خام را از سر بدر كن كه هرگز بمقصود نخواهى رسيد ولى باطنا ترسيده بود از غلبه آنحضرت و زوال ملك خودش لذا در مقام معارضه بمثل با آنحضرت بر آمد باعتقاد خود كه گفت پس هر آينه ما هم ميآوريم براى تو سحرى مانند سحر تو پس قرار ده ميان ما و خود وعده‌اى كه تخلّف از آن ننمائيم در مكانى كه فاصله آن از ما و شما يكسان و مساوى باشد و بعضى گفته‌اند مراد مكانى است كه مستوى و هموار باشد و پست و بلند نباشد و سوى بكسر سين نيز قرائت شده است حضرت موسى فرمود وعده شما با ما روز عيد باشد كه مردم زينت و زيور مينمايند و آن در سال يكروز بود و تمام مردم جمع شوند در وقت بلندى آفتاب كه موقع چاشت است براى آنكه خوب حقّ و باطل بر همه واضح و آشكار گردد و خبرش بتمام نواحى و اقطار برسد و همه مطّلع گردند فرعون هم قبول نمود و از مجلس بيرون آمد و امر كرد كه هر قدر ممكن باشد از جادو گران و وسائل جادو و نيرنگ تهيّه نمايند و مهيا شد و در موعد مقرّر و مكان مقدّر حاضر و ناظر گرديدند و حضرت موسى زبان بنصيحت و دلالت آنها گشود كه بيائيد از خدا بترسيد و افترا بخدا نزنيد كه معجزات او را بگوئيد سحر است و براى او شريك قرار دهيد چون كسيكه مرتكب اين قبيل امور گردد بعذاب الهى در دنيا و آخرت گرفتار خواهد شد و نيست و نابود ميگردد و محروم از هر خير و نا اميد از هر ثواب خواهد بود در اين وقت كلام حضرت موسى در بعضى از سحره اثر كرد و گفتند از لحن اين شخص معلوم است كه جادو گر نيست و نبايد با او طرفيّت نمود ولى بعضى ديگر مخالفت نمودند و محرمانه با يكديگر صحبت كردند و گفتند اگر موسى بر ما غالب شد تبعيّت از او ميكنيم و اگر ما بر او غلبه نموديم معلوم ميشود ساحر بوده و فرعون و كسانش گفتند مسلّما اين دو نفر ساحرند ميخواهند شما را از مملكت خودتان بيرون كنند بواسطه سحرشان و طريقه شما را كه بهترين طريقه و مذهب است از ميان ببرند و دين خودشان را رواج دهند و بعضى گفته‌اند مراد از طريقه مثلى صاحبان آن ميباشند و باين كلمه از اشراف و وجوه قوم تعبير ميشود

جلد 3 صفحه 513

يعنى ميخواهند بزرگان و اشراف شما را از بين ببرند و كلمه ان ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و ملغى از عمل شده بدليل دخول لام بر خبر و محتمل است نافيه باشد و لام بمعناى الا باشد و بعضى انّ بتشديد قرائت نموده‌اند و بنابراين اختصاص بلغت بعضى دارد كه الف تثنيه را در احوال سه گانه اعراب ثابت قرار داده‌اند و بعضى هذين خوانده‌اند و بنابراين اشكالى نيست و وجوه ديگرى هم نقل شده كه ذكرش لزوم ندارد و در خاتمه مذاكرات با يكديگر تصميم گرفتند و گفتند هر وسيله‌اى كه داريد براى جادوگرى جمع‌آورى كنيد و بيائيد باتفاق صف بسته تا مهابت شما زيادتر شود و گفته‌اند هفتاد هزار نفر بودند كه هر يك با عصا و ريسمانى وارد ميدان شدند و در مقابل حضرت موسى صف بستند و با خود گفتند امروز روزى است كه كامران شود كسيكه غالب گردد و بآنحضرت گفتند تو اوّل عصاى خود را مى‌اندازى يا ما اوّل بيندازيم و چون آنها بمراعات ادب اين اظهار را نموده بودند حضرت موسى هم در مقابل تأدّب فرمود و جواب داد شما بيندازيد و شايد مقصود حضرت اين بود كه آنها هر چه تهيّه كرده‌اند بكار بزنند بعد او معجزه الهيّه را ظاهر نمايد و سحر و نيرنجات آنها را ضايع و باطل كند علاوه بر آنكه مستظهر بلطف الهى بود و از عمليّات آنها باكى نداشت و آنها عصاها و ريسمانهاشان را انداختند و چون بصورت مار تعبيه نموده بودند و آلوده بجيوه كرده بودند و آفتاب بآنها تابيد همه بحركت آمدند بطوريكه در نظر حضرت موسى نمودار شد و بخيال او در آمد براى اين سحرى كه نموده بودند كه آن عصاها و ريسمانها به تندى حركت ميكنند و روى زمين راه ميروند و بعضى بجاى يخيّل بصيغه مجهول با ياء كه قرائت مشهور است تخيّل با تاء بصيغه معلوم قرائت نموده‌اند و بنابراين معنى واضح‌تر است چون فاعل آن ضمير مستتر راجع بحبال و عصى است و جمله انّها تسعى بدل اشتمال از ضمير است و بقرائت مشهور جمله فاعل يخيّل است و بعضى گفته‌اند زيبق را در باطن آنها جا داده بودند و چون حرارت آفتاب بآنها رسيد زيبق ميل بصعود نمود و بحركت در آمدند و بعضى گفته‌اند فرعون بخيال افتاد كه آنها حركت ميكنند و راه ميروند و اين خلاف ظاهر است.

جلد 3 صفحه 514

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَنَأتِيَنَّك‌َ بِسِحرٍ مِثلِه‌ِ فَاجعَل‌ بَينَنا وَ بَينَك‌َ مَوعِداً لا نُخلِفُه‌ُ نَحن‌ُ وَ لا أَنت‌َ مَكاناً سُوي‌ً (58)

‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌ما مياوريم‌ ‌در‌ مقابل‌ سحر تو بسحري‌ مثل‌ ‌او‌ ‌پس‌ قرار ده‌ ميانه‌ ‌ما و تو يك‌ وعده‌ گاهي‌ ‌که‌ ‌ما مخالفت‌ نكنيم‌ نه‌ ‌ما و نه‌ تو ‌در‌ محلي‌ ‌که‌ زمين‌ راه‌وار ‌باشد‌.

(فَلَنَأتِيَنَّك‌َ) مياوريم‌ سحره‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ زمان‌ فرعون‌ سحره‌ بسيار بودند و سحرهاي‌ غريب‌ و عجيب‌ داشتند و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ خداوند معجزات‌ انبياء ‌خود‌ ‌را‌ مطابق‌ آنچه‌ ‌در‌ عصر ‌آنها‌ رواج‌ داشته‌ قرار داده‌ و همين‌ باعث‌ ‌اينکه‌ شد ‌که‌ سحره‌ فرعون‌ فهميدند ‌که‌ كار موسي‌ معجزه‌ ‌است‌ و ايمان‌ آوردند چنانچه‌ بيايد و همين‌ نسبت‌ برسول‌ اكرم‌ ‌که‌ ‌در‌ عصر ‌او‌ ‌در‌ مكّه‌ و مدينه‌ عرب‌ فصحاء و بلغاء و شعراء بسيار بودند ‌حتي‌ ‌در‌ كعبه‌ نصب‌ ميكردند لذا ‌در‌ مقابل‌ ‌آنها‌ قرآن‌ نازل‌ فرمود و ‌در‌ عصر عيسي‌ اطباء و حكماء مثل‌ ارسطو و امثال‌ ‌او‌ بودند خداوند احياء موتي‌ و ابراء ابرص‌ و اكمه‌ بعيسي‌ عنايت‌ فرمود.

(بِسِحرٍ مِثلِه‌ِ) همين‌ نحوي‌ ‌که‌ تو عصا ‌را‌ بصورة افعي‌ ‌در‌ آوردي‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ عصاهاي‌ ‌خود‌ و ريسمان‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بصورت‌ حشرات‌ و حيوانات‌ ‌در‌ مياورند.

(فَاجعَل‌ بَينَنا وَ بَينَك‌َ مَوعِداً) يك‌ ميعاد گاهي‌ قرار ده‌ ‌که‌ ‌ما حاضر شويم‌ و تو ‌هم‌ حاضر شوي‌ ‌که‌ هيچ‌ كدام‌ تخلّف‌ نكنيم‌.

(لا نُخلِفُه‌ُ نَحن‌ُ وَ لا أَنت‌َ) جمله‌ ‌لا‌ نخلفه‌ اعم‌ّ ‌از‌ فرعون‌ و اتباعش‌ و موسي‌ ‌است‌ و جمله‌ نحن‌ فقط فرعونيان‌ هستند بقرينه‌ و ‌لا‌ انت‌.

(مَكاناً سُوي‌ً) ‌آن‌ ميعادگاه‌ ‌در‌ يك‌ قطعه‌ زمين‌ ‌باشد‌ ‌که‌ پستي‌ و بلندي‌ و خس‌ّ و خوار نداشته‌ ‌باشد‌ و هواي‌ صافي‌ داشته‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 58)- فرعون سپس اضافه کرد: گمان نکن ما قادر نیستیم همانند این سحرهای تو را بیاوریم، «پس یقینا بدان به همین زودی سحری همانند آن برای تو خواهیم آورد» (فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ).

و برای این که قاطعیت بیشتری نشان دهد گفت: «هم اکنون تاریخش را معین کن، باید میان ما و تو و عده‌ای باشد که نه ما از آن تخلف کنیم و نه تو از آن، آن هم در مکانی که نسبت به همگان یکسان باشد» (فَاجْعَلْ بَیْنَنا وَ بَیْنَکَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَکاناً سُویً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع